جستجو
-
۲تصویر
حمیدالسلطان به حاجیه بیگم
پاکت (بدون نامه) خطاب به همشیره مهربان حاجیه بیگم خانم، در قریه چیبنی؛ ممهور به مهر حمید السلطان
-
۲تصویر
نامه
محتوای نامه به شرح زیر است: خطاب به برادرش از بیتوجهی به هشدار او اظهار پشیمانی میکند و از او درخواست کمک دارد؛ اینکه نمیتواند به تبریز بازگردد زیرا برای خود در طهران موقعیتی کسب کرده؛ و اینکه برادرش به واسطه پدر زنش برای نابودی اموال و املاک او نقشه کشیدهاند. در ادامه درباره اختلافات مالی میان خود و برادرش مینویسد و زندگی سخت خود طی دو سالی که به طهران آمده و از مخاطب خواسته تا در غیاب او به کارهایش رسیدگی کند، محرمانه در مورد املاکش در نهران، خانقاه، و گنجینه کتاب، و میزان درآمد آنها و محصول غله و قیمت آن در سال گذشته و همان زمان تحقیق کند. همچنین درباره قروضش نوشته که تنها به سه نفر...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
خطاب به عمید لشکر، احتمالا از منتصر لشکر؛ درخصوص دریافت کاغذ و پاکت و براتها و لباس در قریه نظر کهریزی، اظهار خوشحالی از سلامتی خانواده، تقاضای فرستادن برات مواجب بابا خان، درباره علت عدم وصول براتهای پیچی ئیل و وعده وصول براتهای همان سال به زودی؛ مالیات در دست نویسنده است و از این بابت نگرانی وجود ندارد، درباره گرفتن کاغذ غله از شاهزاده، به علت دوری نویسنده از او هنوز موفق به گرفتن نشده؛ سفارش به مخاطب برای ملاقات با محتشم دیوان و بشارتالدوله در تبریز در خصوص محل غلهاش که هشترود است؛ نویسنده در آنجا ملک و دیوان بدهی دارد؛ گرفتن برات برای هشترود، اشاره به تدارکات زمستان و فرستادن یک...
-
۲تصویر
نامه به عمید لشکر
پاکت خطاب به نور چشم مکرم عمید لشکر لشکر نویس، تاریخ ۵ شوال؛ نامه از طرف عمه عمید لشکر که محتوای آن به شرح زیر است: درباره نگرانیاش از وضعیت و سلامتی دخترش، صغرا، که از سه چهار سال پیش که او را بردهاند [ازدواج کرده است] و خبری از او ندارد؛ از او میخواهد تا زنی از رعیتهای چیبنی یا زاویه را همراه معصوم و محمد علی بفرستد تا صغرا را ببیند؛ اینکه او و شوهرش را راضی کند که او را به تبریز بیاورد تا او راببیند یا به یکی از دهات چهاراویماق ببرند که مخاطب بتواند بر آنها نظارت داشته باشد، و در هرصورت از سلامتی او خبر بگیرد. در حاشیه منتصر لشکر خواسته همشیره خود را تکرار کرده و گفته اگر بتوانید...
-
۱تصویر
نامه از والده و منتصرلشکر
نامه در دو صفحه، احتمالا به عمید لشکر؛ یک صفحه از طرف والده نوشته شده، خوشحالی از رفع کسالت نورچشمی و بازگشتش به خدمت و فعالیت، آرزوی دیدار او، توضیح درباره دادن جواب نامهها بلافاصله پس از دریافت نامه، خبر رسیدن آرد و جوراب و کبکها، دریافت پولی که نویسنده برای خرجی میفرستد، قیمت سرداری، دلخوری حمیدالسلطان از مخاطب بابت ندادن نامه، درباره نگرانی حاجی اسمعیل بابت گندم و روغن، درباره گلها و کاشتن باغچه، سلامتی ملوک خانم و راضیه، اهالی خانه، همشیره و همشیرهزادهها، اشاره به پختن نان برای خانه، درخواست فرستادن ده تومان برای دادن طلب کربلایی محمد علی؛ در صفحه دوم منتصر لشکر اشاره کرده است که...